کد مطلب:28558 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

نامه امام حسین به معاویه












.

2341.امام حسین- در نامه اش به معاویه-: پس از حمد و سپاس خداوند؛ نامه تو به دستم رسید.در آن، یادآور شده ای كه از من مطالبی به گوش تو رسیده كه انجام دادن آنها را به این دلیل كه برایم فایده ای در بر ندارند، از من گمان نداشتی. به راستی كه جز خداوند متعال، كسی به سوی خوبی ها و تأیید آنها راهنمایی نمی كند.

و امّا آنچه یادآوردی كه از من به تو رسیده است: همانا چاپلوسانِ سخن چین كه بر هم زننده جمع اند، آن را به تو رسانده اند و گم راهانِ بیرون رفته از حقیقت، دروغ گفته اند.من سرِ جنگ و مخالفت ندارم؛ ولی از خدا می ترسم كه تو و حزب جفاپیشه و حرمت شكنت، آن حزب ستمگر و یاران شیطان رانده شده، آن را ترك كنید [ و با من بجنگید].

آیا تو قاتل حُجر بن عدی و یاران عابد و زاهدش نیستی؛ آنها كه بدعت ها را زشت می شمردند، و امر به معروف و نهی از منكر می كردند؟ آنان را ظالمانه و از روی دشمنی كشتی، پس از آن كه به آنان، عهد و پیمان های استوار و وعده های محكم دادی.آیا این كار تو گستاخی بر خداوند و سَبُك شمردن پیمان ها نیست؟

آیا تو قاتل عمرو بن حَمِق نیستی؛ آن كه عبادت، چهره اش را پینه بسته و فرسوده ساخته بود؟ تو پس از آن كه به وی وعده هایی دادی كه اگر آهوان بیابان آن را می فهمیدند، از قله كوه ها فرود می آمدند، او را به قتل رساندی.

آیا تو نبودی كه زیاد را در دوران اسلام، به برادری خود فراخواندی و ادّعا كردی كه او پسر ابو سفیان است، با آن كه پیامبر خدا حكم كرده بود كه فرزند، از آنِ فِراش (پدر و مادر شرعی و قانونی) است و بر زناكار، سنگ است؟ و سپس او را بر مسلمانان مسلّط كردی تا آنان را بكُشد و دست و پای آنان را در جهت خلاف یكدیگر، قطع كند و آنان را بر شاخه های درختان نخل، به دار آویزد؟ سبحان اللَّه! ای معاویه! گویا تو از این امّت نیستی و آنان از تو نیستند.

آیا تو قاتل حَضْرَمی نیستی كه زیاد در بدگویی از او برایت نوشت كه او بر آیین علی- كه خداوند، چهره اش را گرامی بدارد- است، در حالی كه دین علی، همان دین پسر عمویش (پیامبرصلی الله علیه وآله) بود كه تو را بر جایگاهی كه در آن قرار داری، نشاند، و اگر او نبود، برترین شرافت تو و پدرانت كوچ كردن بود (كوچ كردن در زمستان و تابستان) كه خداوند به واسطه ما به عنوان منّت گذاری بر شما آن را از عهده تان برداشت؟

و در میان گفته هایت، گفته ای: امّت را در فتنه وارد مساز. به درستی كه من برای این امّت، فتنه ای بزرگ تر از تسلّط بر آنها نمی شناسم.

و در گفته هایت گفته ای: [ موقعیت] خودت را، دینت را و امّت محمّدصلی الله علیه وآله را در نظر بگیر.به خدا سوگند كه من فضیلتی بالاتر از جهاد با تو نمی شناسم. اگر انجام دهم، آن، وسیله تقرّب به پروردگارم است و اگر انجام ندهم، از خداوند به خاطر دینداری ام استغفار می كنم و از او برای انجام دادن آنچه او دوست می دارد و خشنود است، توفیق می طلبم.

و در بین گفته هایت، گفته ای: تا وقتی با من نیرنگ كنی با تو نیرنگ می كنم. ای معاویه! هر چه می توانی نیرنگ كن. به جانم سوگند، از گذشته [ چنین بوده كه] به صالحان، حیله و نیرنگ می زدند و من امیدوارم كه تو جز به خودت، زیان نرسانی و جز اعمال خودت را نابود نسازی. پس هر چه می توانی، حیله كن.

ای معاویه! از خداوند، پروا كن و بدان كه نزد خداوند، كتابی است كه هیچ گناه كوچك و بزرگی را فروگذار نمی كند، جز آن كه آن را شماره كند، و بدان كه خداوند، كشتن های بر پایه ظنّ و گمانت را، گرفتن های بر پایه تهمتت را، و به حكومت نشاندن كودكی را كه میگساری و سگبازی می كند، فراموش نخواهد كرد.تو را جز این نمی بینم كه خودت را هلاك كرده ای و دینت را نابود ساخته ای و مردم را ضایع نموده ای.والسلام![2].









    1. معاویه به امام حسین علیه السلام نوشت: پس از حمد و سپاس الهی؛ مطالبی از تو به من رسیده كه گمان نمی بردم بدانها میلی داشته باشی.به راستی كه سزاوارترینِ مردمان به وفاداری، كسی است كه از بیعت شخصی مانند تو برخوردار گردد، كه دارای بزرگی، شرافت و منزلتی هستی كه خداوند بر توارزانی داشته است.پس برای دریدن پیوندها تلاش مكن، از خدا پروا كن و امّت را وارد فتنه ای مساز و به خود [ موقعیت] خود و دین خود و امّت بنگر، تا كسانی كه ایمانی از روی یقین ندارند، تو را خوار نشمارند (الإمامة والسیاسة: 201/1).
    2. الإمامة والسیاسة: 202/1، رجال الكشّی: 99/252/1، الاحتجاج: 164/89/2.